آدرس کانال تلگرام موسسه @iihsep



زلزله اي در ليست ۱۰ زلزله مرگبار جهان
تاریخ ارسال : 1394/4/1

٢٥‌سال از آن روز گذشت، از آن روز گرم که قرار بود بهار را به تابستان برساند اما به جاي آن، وحشت، درد و مرگ را به شمال ايران آورد؛ ٣١ خرداد ٦٩، منجيل و رودبار،٣٠ دقيقه بامداد.

شمالي‌ها هنوز هم آن روز را از ياد نبرده‌اند؛ روزي که بد شروع شد و بد ماند و تا مدت‌ها يادش از خاطره‌ها پاک نشد؛ هنوز هم نشده. هنوز هم هر سال که خرداد مي‌آيد، از نيمه که مي‌گذرد، به آخر که نزديک مي‌شود، رودباري‌ها و منجيلي‌ها اخم‌هايشان را توي هم مي‌کنند و به ياد مي‌آورند زمين لرزه ٧,٤ ريشتري را که‌ سال ٦٩، رودبار، منجيل، لوشان و ۷۰۰ روستاي اطراف را تقريبا نابود کرد و به ۳۰۰ روستاي ديگر خسارت زيادي زد.

همه‌اش اما اينها نبود؛ آن روز آدم‌هاي زيادي زير آهن و خشت و گِل خانه‌هايشان ماندند و بي‌جان بيرون آمدند. مادران زيادي بچه‌هايشان را از دست دادند، کودکان زيادي پدر و مادرانشان را تنها گذاشتند و همسران زيادي همسر و بچه‌هايشان را مرده از زير خاک بيرون آوردند؛ چند هفته بعد، وقتي تعداد دقيق کشته‌ها درآمد، کمتر کسي آن را باور کرد؛ ٣٥‌هزار انسان آن هم در عرض چند ثانيه از بين رفته‌اند؟ خبر اما واقعيت داشت و همه‌اش هم اين نبود. زلزله ‌سال ٦٩ رودبار و منجيل، دست و پاي خيلي‌ها را از آنها گرفت، خيلي‌ها را فلج کرد، خيلي‌ها را زمينگير کرد و البته خيلي‌ها را هم بي‌خانمان. اين «خيلي‌ها» را بعدا ٦٠‌هزار نفر اعلام کردند؛ کساني که در زلزله رودبار و منجيل، در اين دو شهر و روستاهاي اطراف زخمي شدند و روي تعداد زيادي از آنها نام «معلول» گذاشتند. ٥٠٠‌هزار نفري را هم که در مجموع شهرهايي که زلزله در آنها شديد احساس شده بود، آواره شدند، بايد به ديگر انسان‌هايي که از اين زلزله ضرر ديدند، اضافه کرد. اما اين فقط آدم‌ها نبودند که آن روز زلزله آنها را از بين برد.

زلزله اي در ليست ۱۰ زلزله مرگبار جهان

قدرت تخريب زلزله ۳۱ خرداد ۶۹ رودبار و منجيل آن‌قدر بود که ٢٠٠‌هزار خانه را با خاک يکسان کند و ۲۰۰‌ميليارد دلار خسارت بر جا بگذارد؛ قدرت تخريبي که باعث شد زلزله رودبار و منجيل که عمق آن در ١٩ کيلومتري زمين اعلام شد، در ليست مرگبارترين ۱۰ زلزله جهان در صدسال گذشته قرار گيرد. کساني که زلزله منجيل و رودبار را به ياد دارند، حتما حاشيه‌هاي آن را هم مي‌دانند؛ از شب زلزله که مسابقات فوتبال جام‌جهاني ۱۹۹۰ ايتاليا درحال پخش بود و خيلي‌ها مشغول تماشاي بازي‌اي که دقيقا ساعت ١٢ شب شروع شده بود تا اطلاع‌رساني اشتباهي که در يکي، دو روز بعد از زلزله، باعث بالا رفتن تعداد تلفات شد. کارشناسان زلزله چندسال بعد از اين زلزله گفتند که علت بالا بودن خسارات جاني در زلزله منجيل، خطا در اعلام کانون زلزله بود چرا که در آن زمان به دليل محدود بودن ايستگاه‌هاي لرزه‌نگاري، کانون زلزله منطقه ديلمان در استان گيلان اعلام شد و به همين دليل زمان طلايي براي امدادرساني به مناطقي که خسارات جدي به آنها وارد شده بود از دست رفت چون آنطور که اين کارشناسان مي‌گويند اين زمان طلايي براي نجات آسيب‌ديدگان در زلزله ۲۴ تا ۷۲ ساعت است. ضعف در اطلاع‌رساني درباره اين زلزله هم يکي ديگر از دلايل بالا بودن تعداد کشته‌شدگان در اين زلزله بود؛ قديمي‌ها حالا مي‌گويند که تا چند روز پس از اين رخداد، هيچ‌کس از آن خبر نداشت و کسي نمي‌دانست دقيقا چه اتفاقي افتاده‌ است. وقتي خبر زمين‌لرزه آن هم با تأخير از تلويزيون ايران پخش شد، نشاني مرکز زلزله به‌ غلط رشت و ديلمان اعلام شد که گمراه‌کننده بود و هنوز مشخص نشده بود که در رودبار چه شده و همين هم باعث شد که پس از چند روز عمق فاجعه معلوم شود. مسئولان بعدا دليل خطا در اعلام خبر مرکز زمين‌لرزه را محدود بودن ايستگاه‌هاي لرزه‌نگاري در آن زمان اعلام کردند و همين هم باعث شد که چهار روز پس از زلزله که زمان طلايي کمک از دست رفته بود، عمليات امدادرساني به اين مناطق آغاز شود.

حال و روز اين روزهاي رودبار و منجيل

حالا ٢٥‌سال از زلزله رودبار و منجيل مي‌گذرد و مردم اين شهرها هنوز هم با کابوس زلزله‌ سال ٦٩ درگيرند. از آن شب، از آن سال، آن ‌سال شصت و نهي که خردادش خونين بود و سياه، رودبار شهر ديگري شده است، تعداد زيادي از رودباري‌ها و منجيلي‌ها از اين شهرها مهاجرت کرده‌اند. بيشتر مهاجران کسانياند که در اين زلزله زخمي و نقص عضو شدند؛ کساني که آنطور که «عطاء الله حکيمي»، نماينده رودبار در مجلس به «شهروند» مي‌گويد، به اين دليل از شهرهايشان به ديگر شهرهاي استان گيلان رفته‌اند که شهرشان حتي يک مرکز توانبخشي و نگهداري معلولان ندارد: «زماني که آن زلزله سنگين آمد، تعداد زيادي از مردم معلول شدند و خوب است بدانيد که رودبار تنها شهرستان استان گيلان است که مرکز توانبخشي ندارد. بعد از زلزله همه شهرستان‌هاي استان گيلان از فرصت زلزله استفاده کردند و پول گرفتند و مراکز توانبخشي براي خودشان ايجاد کردند ولي شهري مانند رودبار که بيشترين آسيب را ديده بود از اين موضوع حياتي بي‌بهره ماند. درحال حاضر تعداد زيادي از رودباري‌ها که يا معلول شدند يا کل خانه و خانواده شان را از‌دست دادند، در آسايشگاه رشت زندگي مي‌کنند. بيشتر آنها هم کساني‌اند که هيچ‌کس برايشان باقي نمانده و بعد از زلزله تنها و بي کس شده‌اند. نه پدري نه مادري و ... و هنوز دچار شرايط سخت و طاقت فرسايي‌اند.»

او ادامه مي‌دهد: «به نظر من زلزله رودبار و منجيل، اولين تجربه تلخ زلزله بزرگ در کشور بود و به همين دليل دولت وقت نتوانست به صورت دقيق و اساسي مشکلات مردم را رفع کند. البته يادم مي‌آيد که دولت براي بازسازي تسهيلاتي پرداخت کرد و ستادهاي معين ديگر استان‌ها هم کمک‌هايي کردند ولي درنهايت اين خود مردم بودند که با تسهيلات ناچيزي خانه‌هاي خودشان را درست کردند. مشکلات زلزله رودبار و منجيل ولي در زلزله‌هاي بعدي مانند بم تجربه خوبي براي دولت شد و بهتر توانستند آن را ساماندهي کنند.»

اندوه زلزله‌ سال ٦٩ در رودبار هنوز زنده است

به گفته نماينده رودبار «زلزله رودبار و منجيل فاجعه‌بار بود. شهر رودبار در آن زمان ١٤٠‌هزار جمعيت ساکن داشت که بعد از آن‌ درصد زيادي از مردم مهاجرت کردند و درحال حاضر اين شهر ١٠٠‌هزار نفر جمعيت دارد. مردم شهر رودبار هنوز دچار مشکلات اقتصادي، اجتماعي و رواني خاصي‌اند. مثلا اقتصاد رودبار و منجيل کاملا تک‌محصولي است که آن هم به دليل ورود مگس زيتون که از طريق زيتون وارداتي آمده خسارت زيادي به کشاورزان وارد شده است. از طرف ديگر هنوز و بعد از ٢٥‌سال مردم رودبار و منجيل با مشکلات روحي و رواني دست و پنجه نرم مي‌کنند. مثلا من اخيرا با شخصي حرف مي‌زدم که ٥٠ ساله بود و همسر و ٥ فرزندش را در زلزله از دست داده بود و بعد از زلزله هيچ وقت نتوانست مثل يک انسان عادي زندگي کند. او و اشخاصي مانند او در رودبار زيادند. آنها که هنوز هم افسرده‌اند و نتوانسته‌اند غمشان را فراموش کنند. بلايي که زلزله سر آدم‌ها مي‌آورد، خسارات اجتماعي زلزله فراموش شدني نيست.»

حکيمي مي‌گويد: «من فکر مي‌کنم با وجود تجربه زلزله‌هاي مهيب در ايران، هنوز هم ما از آنها درس نگرفته‌ايم. همه ملت ايران مي‌دانند که ما در کمربند زلزله هستيم و هيچ شهري امن نيست اما مسئولان ما زود اين مسائل را فراموش مي‌کنند. حادثه تلخ زود فراموش مي‌شود. مثلا ما شاهد ساخت و‌سازهاي بي‌رويه در همه کشور و به‌ويژه در تهران هستيم؛ تعداد زيادي از ساختمان‌ها در تهران، زلزله نيامده فرو مي‌ريزند ولي هنوز هم در ساخت و سازها در تهران، قانون رعايت نمي‌شود. عمر مفيد ساختمان‌ها در شهرهاي ما به ٤٠‌سال هم نمي‌رسد درحالي که تجربه شهرهاي ديگر کشورها چيز ديگري است.» رودباري‌ها و منجيلي‌ها، ٢٥‌سال پس از خردادِ سخت هنوز عزاي زلزله دارند. خرداد که مي‌رسد لباس‌هاي سياه‌شان را مي‌پوشند و به همان روز به همان سي و يکم خرداد‌سال ٦٩ بازمي‌گردند. اندوه زلزله‌ سال ٦٩ در رودبار، در منجيل هنوز آن‌قدر زنده است که وقتي قرار است يک نفر در شهر براي سالگرد زلزله، حرفي بزند، پيامي بنويسد و از خاطره آن روز سخت بگويد، از مرگ مي‌نويسند. همان‌طور که فرماندار رودبار، ديروز پيامش به سالگرد زلزله اين شهر را با يک جمله آشنا شروع کرد: «انالله و انا اليه راجعون»...

اين شهر ١٢٠ نفر توان ياب ضايعه نخاعي دارد

محمد احمدي، فرماندار رودبار ديروز در پيامش از گذر سال‌ها نوشت، سال‌هايي که چيزي از اندوه مردم شهرهاي رودبار و منجيل کم نکرده است: «سال‌ها مي‌گذرد، حادثه‌ها مي‌آيد، انتظار فرج از نيمه خرداد کشم. انالله و انا اليه راجعون. لرزه‌اي سنگين بر پيکر سرزمين صلح و دوستي طنين‌انداز شد و روزي به نام ۳۱خرداد براي هميشه در اذهان مردمان‌مان باقي ماند. غم جانکاه و پرغصه بيست و پنجمين سالگرد زلزله خرداد ۱۳۶۹ هرگز از ياد هيچ انسان درد کشيده‌اي برون نخواهد رفت. آنگاه که زمين فرو ريخت و عزيزانمان زير تلي از خاک بجاي ماندند. چه خوش سعادتي به از آن که شهيد گونه‌گان شهرستانمان، هميشه جاويد ماندند و غزل خداحافظي را مشق کردند. وظيفه دانستم به‌عنوان نماينده دولت در شهرستان رودبار، ضمن آرزوي قبولي طاعات و عبادات در ماه عبوديت و بندگي، خود را در غم فراموش ناشدني شما شريک دانسته و آرزو کنم خداوند عزوجل صبري حيات گونه به شما عنايت کند.»

«آريا طوفاني»، رئيس سابق اداره بهزيستي رودبار که سالها در اين اداره فعاليت کرده هم در گفت‌وگو با «شهروند» مي گويد: رودبار هنوز يک مرکز نگهداري معلولان هم ندارد و همه با توجه به اين است که اين شهر ١٢٠ نفر توان ياب ضايعه نخاعي دارد که بيشتر آنها در زلزله رودبار دچار اين مشکل شده اند: « در حال حاضر بيشترين ضايعات نخاعي در استان گيلان زندگي مي کنند. رويکرد دولت به سمت مراکز دولتي نيست و به دليل واگذاري خدمات به بخش خصوصي است که انجمن خيريه ضايعات نخاعي در رودبار به اين افراد سرويس مي‌دهد. از طرف ديگر زلزله، داغي است که هر چند سال هم که بگذرد، فراموش نمي شود. هنوز آثار زلزله در رودبار و منجيل به جاست.»

سي و يکم خرداد ٦٩ که آمد و گذشت، منجيل و رودبار شهرهاي ديگري شدند. آنها که زنده ماندند ديگر هيچ وقت مثل روزهاي قبل از خرداد ٦٩ زندگي نکردند. آنها هم همراه جنازه‌هايي که روي دوش شهر مي رفت؛ رفتند، آن ها هم مردند.